اقبال
اقبال اگر همره و، گــــر بخت بود یار
می چینم از آن لعل لبت ، بوسه دو صد بار
هر گز نکنم روی ز رویت به دگر سوی
گویا که نگاهت به نگــــــاهم شده آوار
بر ناصیه ام ، از ازل عشق تو نوشـــتند
از پرتو عشق تو مرا ، بخشــش بسیار
پیوســــــــته مرا بیم فراوان ز تو دادند
از پند حکـــــــــیمان شده ام ، خسته و بیزار
طبعم فوران کـــرد تو و خاطــره ی تو
دل در تب و تاب است که اندازه نگــهدار
رنگـــــین شده با رنگ لبت ، دفتر قلبم
تزئین شده با شـکل تو، مجموعه ی افکار
امید که کــمتر شود این فاصله ی نحس
این جای تهی پر کن و، این فاصــله ، بردار
مصطفی معارف 2/8/90 تهران
:: بازدید از این مطلب : 348
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12